بروکر و کارگزاری فارکس در ایران: سایت رسمی بروکر فارکس ایران

تبلیغات

فصل 8 - کار کردن بر اساس باورها

اکنون وظیفه شما این است که پنج حقیقت بنیادی ارائه شده در فصل 7 را در یک سطح کاربردی در محیط ذهنی خود ادغام کنید. به منظور سهولت در انجام این کار، ما نگاهی عمیق تر به باورها و همچنین ماهیت، ویژگی ها و مشخصات آنها می اندازیم. با این حال، قبل از انجام این کار، من مفاهیم اصلی ای که تاکنون ارائه شده اند را در یک چارچوب بسیار واضح تر و کاربردی تر مرور و سازماندهی می کنم. آنچه در این فصل و دو فصل بعدی می آموزید، پایه و اساس درک تمام مواردی که باید برای رسیدن به اهداف خود به عنوان یک معامله گر انجام دهید را شکل می دهد.

تعریف مشکل

در اساسی ترین سطح، بازار صرفاً مجموعه ای از تیک های بالا و پایینی است که الگوهایی را شکل می دهند. تحلیل تکنیکال این الگوها را به عنوان نوعی برتری تعریف می کند. هر الگوی خاصی که به عنوان برتری تعریف شود نشان می دهد که احتمال بیشتری وجود دارد که بازار به این جهت یا یک جهت دیگر حرکت کند. با این حال، یک پارادوکس ذهنی اصلی در اینجا وجود دارد، زیرا یک الگو به ثبات یا حداقل یک نتیجه سازگار دلالت دارد؛ اما واقعیت این است که هر الگو یک رویداد منحصر به فرد است. ممکن است الگوها از یک رویداد به رویداد بعدی دقیقاً یکسان به نظر برسند (یا اندازه گیری شوند)، اما این شباهت ها فقط در سطح ظاهری وجود دارد. نیروی اساسی در پس هر الگو معامله گران هستند و معامله گرانی که در شکل گیری این الگو دست دارند با آنهایی که در الگوی دیگر مشارکت می کنند تفاوت دارند. از این رو، نتیجه هر الگو نسبت به دیگری یک امر تصادفی است. ذهن ما یک ویژگی ذاتی (مکانیسم ارتباط) در طراحی خود دارد که کنار آمدن با این پارادوکس را دشوار می کند.

این برتری ها یا الگوهایی که به ما نشان می دهند، در هر بازه زمانی جریان دارند و بازار را به یک جریان بی پایان از فرصت های ورود، خروج (حذف یک معامله)، کسب سود، جلوگیری از ضرر و اضافه کردن یا کاهش از یک پوزیشن تبدیل می کنند. به عبارت دیگر، از منظر بازار هر لحظه به هر یک از معامله گران این فرصت را ارائه می دهد تا برای خود کاری انجام دهند.

چه چیزی ما را از درک هر «لحظه کنونی» به عنوان فرصتی برای انجام کاری برای خودمان و یا حتی انجام عمل مناسب منع می کند؟ ترس های مان! منشأ ترس های ما چیست؟ ما می دانیم که بازار نیست، زیرا از منظر بازار تیک های بالا و پایین و الگوهایی که ایجاد می کنند نه بار مثبت و نه بار منفی دارند. در نتیجه، تیک های بالا و پایین هیچ ظرفیتی ندارند که منجر به ورود ما به یک حالت ذهنی خاص (مثبت یا منفی)، از دست دادن عینیت، انجام اشتباهات و یا خروج ما از جریان فرصت شوند.

اگر این بازار نیست که باعث می شود ما یک حالت ذهنی منفی را تجربه کنیم، پس چه چیزی باعث آن می شود؟ نحوه ی تعریف و تفسیر ما از اطلاعاتی که درک و دریافت می کنیم. اگر این چنین است، پس چه چیزی تعیین می کند که ما چه اطلاعاتی را دریافت و چگونه آن را تعریف و تفسیر کنیم؟ آنچه را که باور داریم یا آنچه که آن را درست می پنداریم. باورهای ما به همراه مکانیسم های ارتباط و جلوگیری از درد به عنوان نیرویی بر حواس پنجگانه ما عمل می کند و این باعث می شود تا اطلاعات بازار را به گونه ای که با انتظارات ما مطابقت دارد درک، تعریف یا تفسیر کنیم. آنچه انتظار داریم با آنچه باور داریم یا درست فرض می کنیم مترادف است. انتظارات باورهایی هستند که به لحظه ی در آینده منعکس می شوند.

هر لحظه از منظر بازار منحصر به فرد است، اما اگر این اطلاعات تولید شده توسط بازار از لحاظ کیفیت، ویژگی ها و مشخصات مشابه چیزی باشند که از قبل در ذهن ما وجود دارد، این دو مجموعه اطلاعات (درونی و بیرونی) به طور خودکار باهم مرتبط می شوند. هنگامی که این ارتباط برقرار می شود، یک حالت ذهنی (اعتماد به نفس، سرخوشی، ترس، وحشت، ناامیدی، پشیمانی، خیانت و غیره) را ایجاد می کند که مطابق با هر باور، فرض یا حافظه ای است که اطلاعات بیرونی به آن مرتبط شده است. این باعث می شود تا اینگونه به نظر برسد که اطلاعات بیرونی دقیقاً مشابه آن چیزی است که در درون ما وجود دارد.

این حالت ذهنی ماست که باعث می شود حقیقت هر چیزی که در خارج از خود (در بازار) درک می کنیم برای ما غیر قابل انکار و بدون تردید به نظر برسد. حالت ذهنی ما همیشه حقیقت مطلق است. اگر من احساس اطمینان کنم، پس مطمئن هستم. اگر احساس ترس کنم، در این صورت می ترسم. ما نمی توانیم کیفیت انرژی ای که در هر لحظه در ذهن و بدن مان جریان دارد را انکار کنیم. از آنجایی که من آنچه احساس می کنم را به عنوان یک واقعیت مسلم می پندارم، می توان گفت که من در همان لحظه حقیقت آنچه را که در خارج از خود درک می کنم را نیز می دانم. مشکل اینجا است که احساس ما همیشه حقیقت مطلق است، اما باورهایی که حالت ذهنی یا احساسی ما را بر می انگیزند ممکن است نسبت به احتمالاتی که در هر لحظه در بازار وجود دارند صادق باشند یا نباشند.

مثال پسربچه و سگ را به یاد بی آورید. پسربچه به طور حتم می دانست که با هر سگی که بعد از سگ اول روبرو شود تهدیدآمیز است، به دلیل احساسی که در هنگام ورود سگ به حوزه آگاهی اش به او دست داد. سگ های دیگر باعث ترس او نشدند؛ حافظه منفی او به همراه مکانیسم های ارتباط و جلوگیری از درد منجر به ترس او شدند. به این ترتیب او نسخه خود از حقیقت را تجربه کرد که با احتمالات موجود از منظر محیط بیرون مطابقت نداشت. باور او درباره ماهیت سگ ها نسبت به ویژگی ها و خصلت های احتمالی سگ ها محدود بود. با این حال، حالت ذهنی ای که او هر بار پس از مواجهه با سگ تجربه می کرد باعث می شد تا باور کند دقیقاً «می داند» از آنها چه انتظاری داشته باشد.

همین فرآیند باعث می شود تا باور کنیم دقیقاً «می دانیم» از بازار چه انتظاری داشته باشیم، در حالیکه واقعیت این است که همیشه نیروهای ناشناخته ای در هر لحظه فعالیت می کنند. مشکل اینجا است لحظه ای که فکر می کنیم «می دانیم» که چه انتظاری داشته باشیم، دیگر نیروهای ناشناخته و احتمالات ایجاد شده توسط آنها را در نظر نمی گیریم. نیروهای ناشناخته معامله گران دیگری هستند که بر اساس باورهای خود درباره آینده منتظر ورود یا خروج از معاملات اند؛ به عبارت دیگر، ما واقعاً نمی دانیم که باید از بازار چه انتظاری داشته باشیم، مگر اینکه بتوانیم ذهن تمام معامله گرانی را بخوانیم که می توانند به عنوان نیرویی بر روی نوسان قیمت عمل کنند. احتمال این امر بسیار ناچیز است.

ما معامله گران نمی توانیم تسلیم هر نوعی از روند فکری «من می دانم از بازار چه انتظاری داشته باشم» شویم. ما می توانیم «بدانیم» که یک برتری دقیقاً چه شکلی دارد، چگونه به نظر می رسد، چه احساسی را در ما ایجاد می کند و یا دقیقاً چقدر باید برای آگاهی از عملکرد این برتری ریسک کنیم. می توانیم «بدانیم» که ما از یک برنامه خاص برخورداریم که چگونه در صورت جواب دادن معامله سود کنیم؛ اما این تمام چیزی است که می دانیم! اگر آنچه که فکر می کنیم می دانیم به آنچه بازار انجام می دهد تعمیم داده شود، در این صورت با مشکل مواجه می شویم. تنها چیزی که لازم است تا ما را در حالت ذهنی منفی «من می دانم از بازار چه انتظاری داشته باشم» قرار دهد این است که هر باور، حافظه یا نگرشی باعث شود تا تیک های بالا و پایین یا هرگونه اطلاعات بازار را به عنوان چیزی به جز یک فرصت برای انجام کاری به نفع خود تفسیر کنیم.

تعریف شرایط

اهداف کدامند؟

در نهایت، البته هدف همه پول درآوردن است؛ اما اگر تجارت تنها به معنی پول درآوردن بود، خواندن این کتاب ضرورتی نداشت. قراردادن یک معامله موفق یا مجموعه ای از معاملات موفق نیاز به هیچ مهارتی ندارد. از سوی دیگر، ایجاد نتایج سازگار و توانایی حفظ آنچه ایجاد کرده ایم، نیاز به مهارت دارد. پول درآوردن مداوم حاصل کسب و تسلط بر مهارت های ذهنی خاص است. به همان میزان که شما این امر را درک می کنید، از تمرکز بر روی پول دست برداشته و در عوض بر روی چگونگی استفاده از تجارت به عنوان ابزاری برای تسلط بر این مهارت ها استفاده خواهید کرد.

این مهارت ها کدامند؟

سازگاری نتیجه یک حالت ذهنی بی دغدغه و عینی است که در آن خودمان را در هر «لحظه کنونی» برای درک و عمل بر پایه آنچه بازار (از منظر خود) به ما ارائه می دهد در دسترس قرار می دهیم.

یک حالت ذهنی بی دغدغه چیست؟

بی دغدغگی به معنی داشتن اعتماد به نفس و نه سرخوشی است. وقتی شما در یک حالت ذهنی بی دغدغه قرار دارید، هیچ ترس، تردید یا اجباری برای انجام کاری احساس نمی کنید، زیرا شما به طور مؤثر پتانسیل تعریف و تفسیر اطلاعات بازار را به عنوان یک عامل تهدیدآمیز از میان برداشته اید. برای حذف حس تهدید، باید به طور کامل ریسک را بپذیرید. وقتی ریسک را قبول کردید، با هر نتیجه ای به آسانی کنار خواهید آمد. برای کنار آمدن با هر نتیجه ای باید هر چیزی که در محیط ذهنی تان با حقایق اساسی پنجگانه بازار در تضاد است را آشتی دهید. علاوه بر این، شما همچنین باید این حقایق را به عنوان باورهای اصلی در سیستم ذهنی خود ادغام کنید.

عینیت چیست؟

عینیت یک حالت ذهنی است که در آن شما به صورت آگاهانه به هرآنچه در مورد ماهیت نوسانات بازار آموخته اید دسترسی دارید. به بیان دیگر، هیچ چیزی توسط مکانیسم های جلوگیری از درد مسدود نشده و تغییر نمی کند.

در دسترس قراردادن خود به چه معنا است؟

در دسترس قرار دادن خود به معنای تجارت از منظری است که شما در آن چیزی برای اثبات ندارید. به این ترتیب، سعی در برنده شدن یا اجتناب از شکست نمی کنید، سعی ندارید پول تان را دوباره به دست بی آورید و یا از بازار انتقام بگیرید؛ به عبارت دیگر، شما بدون هیچ گونه برنامه وارد بازار شده، به آن اجازه می دهید تا آنطور که می خواهد پیش برود و برای تشخیص و استفاده از فرصت هایی که در دسترس شما قرار می دهد خود را در بهترین حالت ذهنی قرار می دهید.

«لحظه کنونی» چیست؟

تجارت در «لحظه کنونی» به این معنی است که هیچ پتانسیلی برای ایجاد ارتباط بین یک فرصت برای ورود، خروج، افزودن، یا کاهش یک معامله با تجربه ی موجود در محیط ذهنی شما وجود ندارد.

چگونه حقایق اساسی با مهارت ها مرتبط می شوند؟

1. هر اتفاقی ممکن است بیفتد. چرا؟ از آنجایی که در هر لحظه همواره نیروهای ناشناخته ای در بازار فعالیت می کنند، تنها به یک معامله گر در گوشه ای از دنیا نیاز است تا نتیجه مثبت مزیت یا برتری شما را نفی کند. تنها به یک معامله گر نیاز است. صرف نظر از اینکه چقدر زمان، تلاش یا پول صرف تحلیل خود کرده اید، از منظر بازار هیچ استثنایی برای این حقیقت وجود ندارد. هر انتظاری که در ذهن شما وجود داشته باشد منجر به تضاد و درک بالقوه ی اطلاعات بازار به صورت تهدیدآمیز خواهد شد.

2. برای پول در آوردن نیازی نیست بدانید در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد. از آنجایی که بین بردها و باخت ها به ازای هر مجموعه متغیری که برتری را تعریف می کند یک توزیع تصادفی وجود دارد (به شماره 3 مراجعه کنید)؛ به عبارت دیگر، بر اساس عملکرد گذشته برتری شما، ممکن است بدانید که از 20 معامله بعدی، 12 معامله موفق و 8 معامله ناموفق خواهد بود. آنچه نمی دانید ترتیب بردها و باخت ها یا میزان پولی است که بازار در معاملات موفق در دسترس شما قرار خواهد داد. این حقیقت، تجارت را به یک بازی اعداد یا احتمالات تبدیل می کند. وقتی واقعاً باور دارید که تجارت بازی احتمالات است، مفاهیمی مانند درست و غلط یا برد و باخت دیگر اهمیت یکسانی ندارند. در نتیجه، انتظارات شما با احتمالات هماهنگ می شوند.

به یاد داشته باشید که هیچ چیزی به اندازه انتظارات برآورده نشده نمی تواند باعث ایجاد تضاد احساسی شود. هنگامی که دنیای خارج خود را به گونه ای بیان می کند که انتظار یا باور ما از آنچه درست است را منعکس نمی کند، درد عاطفی یک واکنش همگانی است. در نتیجه، هرگونه اطلاعات بازار که انتظارات ما را تأیید نکند به طور خودکار به عنوان یک عامل تهدیدآمیز تعریف و تفسیر می شود. این تفسیر باعث می شود تا یک حالت دفاعی منفی به خود بگیریم و در نهایت همان تجربه ای را ایجاد کنیم که سعی در اجتناب از آن داریم.

اطلاعات بازار تنها در صورتی تهدیدآمیز است که انتظار داشته باشید بازار کاری برای شما انجام دهد. در غیر این صورت، اگر انتظار نداشته باشید که بازار شما را اصلاح کند، دلیلی ندارید که از اشتباه کردن بترسید. اگر انتظار ندارید که بازار شما را به یک برنده تبدیل کند، دلیل ندارید از شکست بترسید. اگر انتظار ندارید بازار همواره در مسیر شما حرکت کند، دلیلی ندارد که پول تان را از دست بدهید. در نهایت، اگر انتظار ندارید که از هر فرصتی فقط به این دلیل که ارائه شده و آن را درک کرده اید استفاده کنید، دلیلی ندارید که از از دست دادن فرصت بترسید.

از سوی دیگر، اگر باور دارید تنها چیزی که باید بدانید در موارد زیر خلاصه می شود:

1. قبل از شروع معامله شانس به نفع شما است.

2. چقدر هزینه لازم است تا بدانید آیا این معامله جواب می دهد یا خیر.

3. نیازی نیست بدانید در آینده چه اتفاقی می افتد تا در آن معامله سود کنید.

4. هر اتفاقی ممکن است بیفتد.

پس چگونه بازار می تواند باعث اشتباه شما شود؟ بازار چه اطلاعاتی در مورد خود می تواند ارائه دهد که باعث شود مکانیسم های جلوگیری از درد شما وارد عمل شده تا شما این اطلاعات را از آگاهی خود حذف کنید؟ هیچ موردی به ذهن من خطور نمی کند. اگر باور دارید که هر اتفاقی ممکن است بیفتد و شما نیازی ندارید بدانید در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد تا پول در بی آورید، در این صورت همیشه حق با شما است و انتظارات شما همیشه با شرایط موجود از منظر بازار هماهنگ خواهد بود؛ این امر به طور مؤثر پتانسیل شما برای تجربه درد عاطفی را خنثی می کند.

با این اوصاف، اگر واقعاً باور دارید که تجارت یک بازی اعداد یا احتمالات است، چگونه ممکن است که یک معامله و یا حتی یک سری از معاملات ناموفق تأثیر منفی معمول را داشته باشند؟ اگر برتری شما شانس را به نفع شما تغییر دهد، بنابراین هر باختی شما را به یک برد نزدیک تر خواهد کرد. وقتی واقعاً این را باور دارید، پاسخ شما به یک معامله ناموفق دیگر یک ویژگی احساسی منفی نخواهد داشت.

3. بین بردها و باخت ها به ازای هر مجموعه متغیری که برتری را تعریف می کند یک توزیع تصادفی وجود دارد. اگر هر باختی همان قدر شما را به برد نزدیک کند، شما بی صبرانه و بدون کوچکترین شک و تردیدی به انتظار رویداد بعدی برتری خود خواهید نشست. از سوی دیگر، اگر هنوز باور دارید که تجارت یعنی انجام تحلیل و اینکه حق با شما باشد، بنابراین بعد از یک باخت شما با ترس و وحشت به انتظار برتری بعدی خود نشسته و به این فکر می کنید که آیا این بار جواب می دهد یا خیر. این به نوبه خود باعث می شود تا شما شروع به جمع آوری شواهد موافق یا مخالف این معامله کنید. اگر ترس از دست دادن فرصت بیشتر از ترس شکست باشد، در این صورت شما به جمع آوری اطلاعات مخالف این معامله می پردازید. در هر صورت، شما در مطلوب ترین حالت ذهنی برای تولید نتایج سازگار نخواهید بود.

4. یک برتری چیزی بیش از نشانه احتمال بیشتر وقوع یک اتفاق در برابر دیگری نیست. ایجاد سازگاری مستلزم این است که شما کاملاً بپذیرید که تجارت به معنی امیدواری، شگفت زدگی و یا گردآوری شواهد موافق یا مخالف معامله به منظور تعیین صحت معامله بعدی نیست. تنها شواهدی که باید جمع آوری کنید این است که آیا متغیرهایی که شما برای تعریف برتری از آن استفاده می کنید در هر لحظه وجود دارند یا خیر. وقتی از اطلاعات «دیگر» خارج از پارامترهای برتری خود برای تصمیم گیری در مورد انجام معامله استفاده می کنید، در واقع با این کار متغیرهای تصادفی را به سیستم معاملاتی خود اضافه می کنید. اضافه کردن متغیرهای تصادفی اگر تعیین صحت معامله را غیر ممکن نکند آن را بسیار دشوار خواهد کرد. اگر هرگز در مورد قابلیت برتری خود مطمئن نیستید، در مورد آن احساس اطمینان چندانی نخواهید کرد. به هر میزان که اعتماد به نفس نداشته باشید، ترس را تجربه خواهید کرد. امر کنایه آمیز این است که شما از نتایج تصادفی و ناسازگار می ترسید در حالیکه این رویکرد تصادفی و ناسازگار شما است که دقیقاً همان چیزی را که از آن می ترسید ایجاد می کند.

از طرف دیگر، اگر باور دارید که یک برتری احتمال بیشتر وقوع یک چیز در برابر چیز دیگری است و بین بردها و باخت ها به ازای هر مجموعه متغیری که برتری را تعریف می کند یک توزیع تصادفی وجود دارد، پس چرا به جمع آوری شواهد «دیگر» موافق یا مخالف یک معامله می پردازید؟ برای معامله گری که بر اساس این دو باور عمل می کند، جمع آوری شواهد «دیگر» هیچ معنا و مفهومی ندارد. بگذارید اینگونه بیان کنم: جمع آوری شواهد «دیگر» به همان اندازه منطقی است که بخواهیم تعیین کنیم پرتاب بعدی سکه شیر خواهد بود در صورتی که 10 پرتاب قبلی خط بوده است. صرف نظر از اینکه چه شواهدی برای تأیید شیر پیدا می کنید، با این حال هنوز 50% احتمال وجود دارد که پرتاب بعدی خط باشد. به همین ترتیب، صرف نظر از اینکه چه شواهدی برای انجام یا عدم انجام یک معامله جمع آوری می کنید، تنها به یک معامله گر در گوشه ای از دنیا نیاز است تا اعتبار شواهد شما را نفی کند. نکته این است که چرا به خودتان زحمت بدهید! اگر بازار به شما یک برتری درست و حسابی ارائه داده است، ریسک آن را در نظر بگیرید و معامله را انجام دهید.

5. هر لحظه ای در بازار منحصر به فرد است. یک لحظه تأمل کرده و به مفهوم منحصر به فرد بودن فکر کنید. «منحصر به فرد» به این معناست که شبیه هیچ چیز دیگری نبوده و قبلاً وجود نداشته است. هرچقدر هم که مفهوم منحصر به فرد بودن را درک کنیم، ذهن مان در سطح عملی چندان خوب با آن کنار نمی آید. همانطور که قبلاً اشاره شد، ذهن ما به گونه ای طراحی شده است که به طور خودکار (بدون آگاهی هوشیارانه) هر چیز مشابهی در محیط پیرامون را به هر چیزی که از قبل در درون ما به شکل حافظه، باور و یا نگرش وجود دارد مرتبط می سازد. این یک تضاد ذاتی بین طرز فکر طبیعی ما در مورد جهان و آنگونه که جهان وجود دارد ایجاد می کند. لحظات در محیط خارجی هرگز دقیقاً خود را تکرار نمی کنند. برای انجام این کار، نیاز است تا هر اتم یا هر مولکول در همان موقعیت قبلی باشد که این احتمال چندانی ندارد. با این حال، با توجه به شیوه ای که ذهن ما برای پردازش اطلاعات طراحی شده است، ما «لحظه کنونی» محیط را دقیقاً مشابه لحظه قبل که در ذهن مان وجود دارد تجربه می کنیم.

اگر هر لحظه مشابه هیچ لحظه ی دیگری نیست، پس هیچ چیزی در سطح تجربه منطقی شما وجود ندارد که به طور قطعی به شما بگوید که «می دانید» در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد؛ بنابراین، دوباره می گویم، چرا برای دانستن آن به خودتان زحمت بدهید؟! وقتی سعی می کنید بدانید، در واقع سعی می کنید که حق با شما باشد. منظور من این نیست که شما نمی توانید پیش بینی کنید که بازار در آینده چه خواهد کرد و درست حدس بزنید، چراکه مطمئناً می توانید. در طی تلاش کردن است که شما با این مشکلات مواجه می شوید. اگر باور دارید که یکبار بازار را به درستی پیش بینی کرده اید، طبیعتاً سعی می کنید دوباره این کار را انجام دهید. در نتیجه، ذهن شما به طور خودکار شروع به بررسی بازار برای یافتن همان الگو، شرایط یا موقعیتی می کند که دفعه قبل در زمان پیش بینی درست شما از حرکت بازار وجود داشت. وقتی آن را پیدا کنید، حالت ذهنی شما به گونه ای عمل می کند که گویی همه چیز دقیقاً مانند دفعه قبل است. مشکل اینجا است که از منظر بازار اصلاً اینگونه نیست. در نتیجه، شما باعث ناامیدی خودتان می شوید.

آنچه بهترین معامله گران را از بقیه جدا می کند این است که آنها ذهن خود را برای باور منحصر به فرد بودن هر لحظه آموزش داده اند (اگرچه این آموزش معمولاً در قالب چندین شکست بزرگ اتفاق می افتد تا آنها «واقعاً» مفهوم منحصر به فرد بودن را باور کنند). این باور به عنوان یک نیروی متقابل عمل کرده و مکانیسم خودکار ارتباط را خنثی می کند. وقتی واقعاً باور دارید که هر لحظه منحصر به فرد است، بنابراین هیچ چیزی در ذهن شما وجود ندارد تا مکانیسم ارتباط آن را به آن لحظه مرتبط سازد. این باور به عنوان یک نیروی درونی عمل کرده و باعث می شود تا شما لحظه «کنونی» بازار را از هر لحظه ی قبلی که در محیط ذهنی تان ثبت شده جدا کنید. هرچه باور شما نسبت به منحصر به فرد بودن هر لحظه قوی تر باشد، پتانسیل شما برای ایجاد ارتباط کمتر خواهد بود و هر چه پتانسیل شما برای ایجاد این ارتباط کمتر باشد، ذهن شما برای دریافت آنچه بازار از منظر خود ارائه می دهد بازتر خواهد بود.

دستیابی به «تمرکز»

وقتی واقعیت روانی بازار را به طور کامل بپذیرید، به همان نسبت ریسک تجارت را پذیرفته اید. وقتی ریسک تجارت را بپذیرید، پتانسیل تعریف اطلاعات بازار به روش های دردناک را از بین خواهید برد. وقتی دست از تعریف برداشته و کاملاً واقعیت های روانی بازار را بپذیرید، متقابلاً ریسک تجارت را نیز پذیرفته اید. وقتی ریسک تجارت را بپذیرید، پتانسیل تعریف بازار به روش های دردناک را از بین خواهید برد. وقتی تعریف و تفسیر بازار به روش های دردناک را متوقف کنید، هیچ چیزی وجود ندارد که ذهن تان از آن اجتناب و یا در برابر آن از خود محافظت کند. وقتی چیزی برای محافظت وجود نداشته باشد، شما به هرآنچه در مورد ماهیت حرکت بازار می دانید دسترسی خواهید داشت. هیچ چیزی مسدود نمی شود، به این معنی که شما تمام احتمالاتی که در مورد آن آموخته اید (به طور عینی) را درک کرده و از آنجایی که ذهن شما برای مبادله واقعی انرژی باز شده است، شما به طور طبیعی سایر احتمالاتی (برتری ها) که قبلاً نمی دیدید را درک خواهید کرد.

برای اینکه ذهن شما برای مبادله واقعی انرژی باز شود، شما نمی توانید در حالت «دانستن» یا باور باشید که از قبل می دانید چه اتفاقی خواهد افتاد. وقتی با «ندانستن» اینکه چه اتفاقی خواهد افتاد کنار بی آیید، می توانید با بازار از منظری تعامل داشته باشید که به شما بگوید احتمال وقوع چه اتفاقی در آینده وجود دارد. در این مرحله، شما در بهترین حالت ذهنی ای قرار دارید تا خود به خود به «تمرکز» دستیابی پیدا کنید، جایی که در آن وارد «جریان ِ فرصت ِ لحظه کنونی» می شوید.

IranForexBrokers.com Facebook IranForexBrokers.com Google plus IranForexBrokers.com Twitter

افشای ریسک: معامله در بازار Forex با ریسک بالایی همراه است و ممکن است برای همه ی سرمایه گذاران مناسب نباشد، چرا که امکان دارد تمام سرمایه ی خود را از دست بدهید. تمام اطلاعات موجود در وب سایت FxIran.com تنها به منظور اطلاع رسانی می باشد و این وب سایت مشاوره های مالی و خدمات تجاری Forex ارائه نمی دهد. لطفا، مفاد کامل افشای ریسک را مطالعه بفرمایید.

خانه      |      بروکرهای Forex      |      تبلیغات      |      افشای ریسک      |      تماس با ما

ما را دنبال کنید!

تمامی مطالب موجود در وب سایت «FxIran.com» تحت حمایت قانون حق چاپ، مالکیت معنوی و همچنین DMCA می باشد.

Copyright © 2016 - 2022 FxIran.com

DMCA.com Protection Status